اشک و لبخند

ساخت وبلاگ

گاهی «دوست داشتن»
پنهان بماند قشنگ تر است !
دوست داشتن را
باید کشف کرد
باید درک کرد
باید فهمید
دوست داشتن
دل میخواد ، نه دلیل . . .

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ساعت ۳:۵ ب.ظ&nbsp توسط مجید شایسته  | 

اشک و لبخند ...
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 7 ارديبهشت 1401 ساعت: 4:49

پیشنهاد شده بود که از خودم بنویسم از خودمچی بنویسم ...؟داشتم فکر میکردم  چی بنویسماز کجا بنویسماز اون جایی که کوچیک بودم و بعد از تولدم به جای اینکه بیان توی خونه و بعنوان اولین فرزند پسر فامیل پدری ( عمو زاده ها ) برام جشن بگیرند ، بردنم بیمارستان و چهل و پنج روز توی بیمارستان بستری بودم و حتی به روزی افتادم که بخاطر تنفس و له شدن گلو ، گلوم رو پاره کردن و لوله رد کردن برای نفس کشیدن من .یا ازون جایی بگم که مادرم من و خواهرم که یکسال از من بزرگتره رو میزاشت زیر تخت و رو یخچال و ... ( با این که سنمون کم بود و هنوز نوزاد بودیم ) که بابا که مست میکنه و نصفه های شب میاد و عمدا روی تخت و روی لحاف تشک ها رژه میره تا بچه ها رو له کنه ، ما زیر پاش له نشیم .یا از اون جایی بگم که جنگ شد و ما آواره این شهر و آون شهر شدیم و ترس از بابا و کتک زدن هاش و بد اخلاقی هاش و بدرفتاری هاش و فحش دادن هاش و تحقیر کردن هاش و... یک طرف ، اومدن سمت خونه ای که تازه ساخته شده بود توی آبادان و توسط خمپاره خراب شده بود و یهویی قش کرد و ناراحتی عصبی گرفت و همین مزید بر علت شد که مشکلات و گرفتاری ها و اشک و لبخند ...
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 7 ارديبهشت 1401 ساعت: 4:49

سلامخوبینروزتون بخیرتازه متولد شده بودم ، خونواده خوشحال بودننمویدونم . شاید هم ناراحت . چون چیزی رو خودم ندیدم ، راجع بهش نمینویسم . ولی گفته های مادرم رو مینویسم پدرم خیلی مرد بد اخلاق و بد کردار و تن پروری بود . خودخواه و مغرور و بد ذات .ایمنا رو چون خودم هم لمس کردم میگم . وگرنه هیچ کس راجع به پدرش اینطوری نمیگه .پدرم روزها خواب ، شاید هم بیرون به بهانه کار ولی ... نه ، و شبها با دوستاش بساط مستی و میگذاری و عیاشی اینقدر این کار براش مهم بود که هیچ چیز رو به این موضوع ترجیح نمیداد .گشتن با دوستانعرق خوریمستیداد و بیداد فقط در خونه و ...مامانم میگه وقتی مست میاومد خونه من تو و خواهدت رو که یکسال ازت بزرگتره زیر تخت ، رو یخچال ، اینطرف ، اونطرف و ... قایم میکردم .بابتون وقتی میاومد با پا محکم روی پتو ها راه میرفت . فکر میکرد بچه ها زیر پتو خوابن .عجب بساطی داشتیم.وقتی الان باهاش صحبت میکنیم ، میگه ما جزو بهترین خونواده های منطقه بودم . پولدار و ...البته خوب شاید اینطوری بود ولی پول داشتن عمو و عمه و پدر و برادر چه ربطی به این و اون داره . بابام همیشه عادت باش از د اشک و لبخند ...
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 7 ارديبهشت 1401 ساعت: 4:49