سلامخوبینروزتون بخیرتازه متولد شده بودم ، خونواده خوشحال بودننمویدونم . شاید هم ناراحت . چون چیزی رو خودم ندیدم ، راجع بهش نمینویسم . ولی گفته های مادرم رو مینویسم پدرم خیلی مرد بد اخلاق و بد کردار و تن پروری بود . خودخواه و مغرور و بد ذات .ایمنا رو چون خودم هم لمس کردم میگم . وگرنه هیچ کس راجع به پدرش اینطوری نمیگه .پدرم روزها خواب ، شاید هم بیرون به بهانه کار ولی ... نه ، و شبها با دوستاش بساط مستی و میگذاری و عیاشی اینقدر این کار براش مهم بود که هیچ چیز رو به این موضوع ترجیح نمیداد .گشتن با دوستانعرق خوریمستیداد و بیداد فقط در خونه و ...مامانم میگه وقتی مست میاومد خونه من تو و خواهدت رو که یکسال ازت بزرگتره زیر تخت ، رو یخچال ، اینطرف ، اونطرف و ... قایم میکردم .بابتون وقتی میاومد با پا محکم روی پتو ها راه میرفت . فکر میکرد بچه ها زیر پتو خوابن .عجب بساطی داشتیم.وقتی الان باهاش صحبت میکنیم ، میگه ما جزو بهترین خونواده های منطقه بودم . پولدار و ...البته خوب شاید اینطوری بود ولی پول داشتن عمو و عمه و پدر و برادر چه ربطی به این و اون داره . بابام همیشه عادت باش از د اشک و لبخند ...
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 7 ارديبهشت 1401 ساعت: 4:49